مسيحا


تصور تَلمود پيرامون شخص مسيحا روي هم رفته به قرار زير است:‌يك انسان كه نهالي

از خاندان سلطنتي داوود است [پاورقي: مادر او زني از قبيله ي «دان» خواهد بود و در

شهر«بيت لحم» زاده خواهد شد، . . . خدا پيش از آفرينش جهان، نام او را در خاطر

خود آفريده است . . . نام هاي او عبارتند از: 1ـبن داوود، 2ـداوود، 3ـ مِناحِم بن حِزْقيّا،

4ـ صِمَح، (. . . «صِمَح» و «مِناحِم» برابرند و ارزش عددي هر يك 138 است.)

5ـ شالوم، 6ـ حَدْرَك. . . . نام هاي بسيار ديگري براي مسيحا در « ترگوميم»، تَلموديم»

و «ميدْراشيم» آمده است.]، و قداست او تنها به سبب موهبت هاي طبيعي وي خواهد

بود. امت هاي مشرك به دست او نابود خواهند شد و بني اسرائيل قدرت جهاني خواهند

يافت. رَبّي يوسه اهل جليل از رَبّي عقيبا انتقاد مي كرد و مي گفت: « وي به حضور

الهي [شِخينا] بي حرمتي مي كند»؛ زيرا معتقد است كه مسيحا تختي كنار عرش خدا

خواهد داشت. خوب است فقره ي مهمي را كه ظاهراً بر ضد عقيده ي رايج مسيحيت

بيان شده، نقل كنيم: رَبّي اَبّاهو مي گفت: اگر كسي بگويد: «من خدا هستم»، دروغ

مي گويد؛ اگر بگويد: «من پسر خدا هستم»، سرانجام از گفته ي خود توبه خواهد كرد؛

اما اگر بگويد: «من به آسمان خواهم رفت»، نخواهد توانست آن را اثبات كند.

     داستان ديگري كه احتمالاً اهميت سياسي دارد ، از زبان رَبّي يِشوع بن لاوي نقل

مي شود كه وي به راهنمايي الياس، مسيحا را كنار دروازه ي رم ديد كه با بينوايان،

بيماران وعليلان نشسته و آماده است كه به محض رسيدن فرمان الهي ظهور كند.

تخيلات تفاسير «ميدْراشيم» تا بدان جا پيش مي رود كه مدعي مي شود بادهاي شمال

و جنوب براي گردآوري قبايل پراكنده با يكديگر نزاع مي كنند. نوسازي آينده كامل

خواهد بود و ده قبيله ي گم شده ي بني اسرائيل پيدا خواهند شد و به اين دليل رَبّي عقيبا

كه با جرأت مي گفت كه اين قبايل هرگز بازنخواهند گشت، مورد توبيخ شديد ياران خود

قرار گرفت. البته همه ي آنها به اورشليم نخواهند رسيد. برخي مي گويند از هر ششصد

هزار نفر، فقط دو تن بر خاك فلسطين پاي خواهند نهاد.


پيشگويي عيسي مسيح

ايرنه ما را آگاه مي كند كه بر اساس يكي از « پيشگويي هاي خداوندگار» كه پاپياس از اين منبع [سنّت

شفاهي] دريافت كرده بود، در روزگار آينده تاكستان ها ده هزار نهال خواهند داشت، و هر نهال ده هزار

شاخه، و هر شاخه ده هزار تركه، و هر تركه ده هزار خوشه، و هر خوشه ده هزار دانه ي انگور كه

از هر دانه ي انگور بيست و پنج پيمانه شراب گرفته خواهد شد. همچنين گندم، غلوفه و ساير محصولات

زمين به همان نسبت افزايش خواهند يافت و همه ي حيوانات با يكديگر در صلح به سر خواهند برد. اين

رؤياي باروري طبيعت ممسك با رؤياي مذكور در مكاشفه ي باروخ كه يك اثر يهودي مربوط به حدود

سال 70 ميلادي است، تنها در جزئيات اختلاف دارد. اين در واقع يكي از چند پيشگويي مجهول المؤلّف

درباره ي روزگار خوش آينده است كه ميان طبقات پايين و متوسط امپراطوري رم در قرن اول ميلادي

رواج داشت. يهوديان آن پيشگويي ها را به باروخ، و مسيحيان آنها را با همان قاطعيت به عيسي منتسب

مي كردند.