از فراز قلعه ي نخشب در كوه سيام بالا مي رفت .فروغش تا چهار فرسخ ( 24 كيلومتر ) ديده مي شد و جهان را روشن مي كرد . پرتوش به همه جا مي تافت . همه چيز و همه كس را دربرمي گرفت و دوباره به جايگاه نخستين خود ، به چاه بازمي گشت . به گفته ي ابن خلكان ، ماه ساختگي به اندازه اي بالا مي رفت كه رسيدن به آن با پاي پياده ، دو ماه به درازا مي كشيد. به پندار برخي ، اين ماه از سيماب ( جيوه ) ساخته شده بود . آوازه ي ماه نخشب، مردم را از هر سو به آن جا مي كشانيد و ايشان را شگفت زده مي كرد. اين ماه نوراني ، به مدّت دو ماه هر شب از چاه سيام برمي آمد.

سازنده ي اين ماهواره ، دانشمندي ايراني به نام « هشام » يا « هاشم بن حكيم » بود . وي از دهكده اي موسوم به « كاوه كيمردان » در مرو پيدا شد كه خود را جانشين ابومسلم مي دانست . مي گويند چون چهره اي زشت داشت ، نقابي بر چهره مي افكند . برخي نيز معتقدند كه براي ناشناس ماندن ، همواره روي خود را مي پوشانيد . به همين سبب از سوي تازيان « المقنّع » خوانده مي شد. گفته مي شود يك چشم او نابينا بود. مردم به او « ماه سازنده »‌ مي گفتند و از آن جا كه براي بيرون راندن عرب ها مي كوشيد ، به دورش گرد آمدند . اين رهبر رهايي بخش ايراني در زمان خلافت المهدي در خراسان قيام كرد و جنبش « سپيد جامگان » را بنيان نهاد ، امّا سرانجام در سال 169 هجري قمري از سپاه خليفه شكست خورد . او خود و خانواده اش را در آتش انداخت تا به دست دشمن نيفتند .پيروان مقنّع چون لباس سفيد مي پوشيدند ، در خراسان به « سپيد جامگان » و در ميان عرب ها به « مبيّضه » و « مقنّعيّه » مشهور شدند .

ماهواره ي شگفت انگيز نخشب ، شهرتي شاعرانه يافت و بيش از هزار و دويست سال است كه شاعران ، زيبارويان را به آن مانند كرده اند . خاقاني در يكي از سروده هايش از « زيبقي مقنّع » 2 ياد كرده و در نوشتارهاي ديگر ، با اين نام گذاري ها روبرو مي شويم :

ماه « كش » ، ماه « چاهِ كَش » ، ماه كاشغر » 3 ، ماه مزوَّر ( ساختگي ) ، ماه سيام ، ماه مقنّع ، ماه نخشب و . . . ۴

ماه نخشب خود سبق بردي ز خور گر رخ آن ماه خُلَّخ 5 نیستی اثير اخسيكتي

اين باد سحرگاه بدين قطره ي باران از چاه همي ماه برآرد چو مقنّع ادیب صابر

رجوع ماه سر رايت مخالف تو بسان ماه مقنّع به چاه خواهد بود عثمان مختاری

نه ماه سيامي ، نه ماه فلك كه اينت غلام است و آن پیشکار رودکی

چاه مقنّع است همه چاه خانه ها انباشته به جوهر سيماب سان برف كمال الدّين اسماعیل

نه ماه آيينه ي سيماب داده چو ماه نخشب از سيماب زاده نظامی گنجوي

اگر جاي تو را بگرفت بدخواه مقنّع نيز داند ساختن چاه

ولي چون ماه نخشب آب گيرد جهان از آهني كي تاب گيرد خسرو و شيرين نظامي گنجوي

به نوشته ي زكريا قزويني : مردم آن را جادو مي دانستند ، امّا دانش هندسه در كار بود . پژوهشگران در ته چاه ، ظرفي پر از جيوه يافتند كه بازتابي مانند مهتاب داشت . 6

گزارش

1 ) يكي از پژوهشگران از گوي ناشناخته اي سخن مي گويد كه گويا پرتوهايي باز مي تابانيد و در دسترس انجمني نهاني در سده هاي ميانه ( قرون وسطا ) بود . 7

2 ) در آمريكاي جنوبي از دوران باستان ، كره هايي به ضخامت 3 متر يافت شد كه بر بالاي ستون ها جاي داشتند . به گمان پاره اي از پژوهشگران ، اين كره ها را از مادّه ي كاني فلورسنت ساخته بودند و همواره نور سپيد و درخشاني مانند چراغ نئون يا جيوه از آن ها باز مي تابيد . 8

3 ) در آزمايشي يك قطره جيوه در كاسه اي شيشه اي كه از گاز نئون پر شده بود ، مدّتي چرخش و تكان داده شد . سايش جيوه با جدار شيشه ، اندكي الكتريسيته و بنابراين روشنايي كم فروغي در گاز نئون پديد آورد . 9

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- معرّب آن « نسف » ، شهري در ماوراءالنّهر بوده كه به مسافت چهار روز با بخارا فاصله داشته است .

2- زيبق ، خوانش ديگر جيوه است .

3- كاشغر : از شهرهاي شرقي ايران زمين بوده كه اينك در دست چيني ها و در استان « سين كيانگ » مي باشد .

4- بنگريد به : + تاريخ ادبي ايران ، ص 474

+ فرهنگ تلميحات ، ص 548

5- خُلَّخ : شهري بود فراسوي رود سيحون ( سير دريا )

6- آثارالبلادو اخبار العباد ، ص 230

7- اسرار انجمن هاي محرمانه ، ص 240

8- سفر به دنياهاي گمشده ، ص 83

9- نيروهاي مرموز در اهرام مصر ، ص 68

منبع : شگفتي هاي باستاني ايران و فرهنگ های فارسي